مفهوم سلامت روان، جنبه ای از مفهوم کلی سلامتی است. سازمان بهداشت جهانی سلامتی را چنین توصیف می کند ” حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی است، نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی. معیارهای خاص فرد برای سلامت روان بر اساس فرهنگی است که در آن زندگی می کند.
تهیه، تولید و توزیع انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی که امروزه به یک تجارت پولساز مافیایی تبدیل شده و درحوزه کلان قابل بررسی است و اکثر کشورهای دنیا را درگیرکرده است که نپرداختن به آن را می توان نوعی فرافکنی جهانی دانست و همین تجارت گسترده جهانی را براحتی میتوان در اتاقک کوچکی آورد، به راحتی آن را ساخت و در بازار خرد فروش عرضه کرد و میلیاردها تومان سود برد. بدون آنکه آب از آب تکان بخورد. فروش سه دقیقه ای بدون هیچ سرمایه گذاری خاصی، اگرچه تنها سرمایه هایی که همواره به هیچ انگاشته می شوند انسان هایی هستند که این حلقه های زنجیره را بهم وصل می کنند تا این بازار از پا نیفتد اما هرگزسهمی در این ریال ها ندارند و سهمشان سود اندکی است که حتی کفاف یک زندگی معمولی را نیز نمی دهد.
فروشندگان خرد پا و خریداران که غالباً خودشان مصرف کننده نیز هستند و خریداران صرف که بعد از مدتی برای تأمین مواد مصرفی، فروشنده می شوند از مشتریان پرو پا قرص تشکل های مبارزه با مصرف و بهبود یافتگی هستند، آنان خسته از راهی بی حاصل به این ریسمان چنگ میزنند و می خواهند از جاده پر پیچ و خم با قدمهایشان به پاکی برسند. خالص و بی ریا و از همین جاست که تازه آغاز راه است.
قضیه اعتیاد و بهبود یافتگی کلاف سردرگمی شده است که این کلاف موقع بافتن هروقت که از دست می افتد و به گوشه ای میرود هر دفعه توسط یک نفر با مدل خودش پیچیده می شود.
امروزه این مصداق عینی تشکل ها و مراکز درمانی ترک اعتیاد است که حرف اصلی در اینجا این تشکل هاست که در آغاز بدرستی شکل گرفتند و بتدریج در طی زمان رشد قارچ گونه آنان هر فرصتی را مبدل به تحدید و تهدید کرد و انشعاب آنان از هم همان کلاف شد و با هر شیوه ای پیچیده شد.
حامیان بهبود یافتگی به هر اسم و شکلی و با هر توان و ساختاری در کشور وجود دارند. در طی سالها کار و بنا به ضرورت حرفه ای و تمایل با آنان آشنا شدم، از ایده هایشان شنیدم و نقدهایشان از دیگر گروههای همکارشان و فاصله و جدایی از یکدیگر، که ما اصولی داریم و روشی که متمایز از بقیه است و میتواند برای مصرف کنندگان موفقیت بدنبال داشته باشد و آن سر منزلگاه است.
شنیدم و دیدم چه بسیار مصرف کنندگانی که به آنان ملحق شدند اما این طبیبان را انتظار شفا داشتن!!!
یادمان بیاوریم سر کلاس ریاضی آموزگارمان مرتب تأکید میکرد اگر سوال مسئله را متوجه شدی و فهمیدی، جواب را پیدا میکنی. هر کدام از این تشکل ها اساسنامه و اهداف خودشان را دارند که در برخی از موارد نزدیک بهم و در مواردی دیگر دور از هم، اما همگی در یک هدف مشترک و آن کمک برای ترک و تثبیت پاکی بدور از آلایندگی از مواد در طول زمان.
در اینجا بر این بنا ندارم که کدامیک درست میگویند و کدامیک نادرست یا با این مقال کوتاه در صدد حذف آنان باشم که این مستلزم مطالعه و بررسیهای زیادی است که به این نیز امیدی نیست.
یکی از شاخص های کشور در حال رشد و توسعه تعداد تشکل های غیر دولتی و سازمان های مرد نهاد در آن است اما در کشورمان کم نیستند که حتی مجوز فعالیت این کار را ندارند هر چند مجوز دارشان نیز بحث خود را دارد که در ادامه مسیر دچار انحراف میگردند.
آنان نه تنها یکدیگر را قبول ندارند بلکه درصدد تخریب رقبا نیز تلاش میکنند اما وقتی کلمه رقیب را می شنویم این به ذهنمان خطور میکند که رقابت درچه چیزی؟ ممکن است منافعی باشد آیا قرار برای نهادن این سنگ بنا منافع بوده است؟ در اینجاست که حمایت دولت مطرح میشود، شاید پاسخ دولتمردان این باشد که در برهه های زمانی مختلف این حمایت صورت گرفته اما چگونگی این حمایت نیز در هاله ای از ابهام باقی است! چه بسا شاهد صحنه های دردناک مراجعه مصرف کنندگانی بوده ام که مستأصل به این گروهها روی آوردند و حتی اعضای خانواده شان درگیر مشکل شدند و نه تنها مسئله ای حل نشد بلکه به دشواری هایشان افزوده شد.
از آنجاییکه بهبود یافتگان یا در مسیر بهبود یافتگی اعضا از بنیان گذاران این تشکلها هستند بطور یقین از دلسوختگان این درد میباشند و چه بسا برای تسهیل و تکمیل بهبودی خانوده هایشان را نیز همراه میکنند ودیده شده که در برخی موارد موثر نیز بوده اما به محض آنکه یکی از فرمول های ارایه شده گروه پاسخگوی نیازها نیست یا در ادامه درمان عاجز است، آنجاست که حتی ترجیح می دهند بهتر بود وارد نمی شدند.
روی دوم سکه مراکز درمانی ترک با تیم های تخصصی و ماتریکس های خاص خودشان که آنها نیز بررسی های و مدل های قابل دفاع خودشان را دارند.
حال دراین هزار توی بن بست به دنبال چه چیزی باید بود؟
اعتیاد یا بقول درمانگران آن، وابستگی در مقوله اجتماعی بحث گسترده ای است که شاید تا به امروز بنظرمان به آن در حد کافی پرداخته ایم اما از آنجاییکه انسان اجتماعی تحول گرا میتواند همان انسان اجتماعی اعتیاد نیز باشد، برایش در یچه ای باز نشده است.
لباسی با یک اندازه نمیتوان برای بهبودی به تن مصرف کنندگان کرد، انسان اعتیاد هم یک انسان اجتماعی است که بصورت مستقل باید به آن پرداخت.
برای رسیدن به بهبودی و کمک به آن همه جامعه باید درگیر شود مسئله، بهبودی معتاد نیست، بهبودی اعتیاد است.
انسان اعتیاد قبل از بهبودی بخشی از جامعه نیست. تو زمانی با ارزشی که مانند من باشی و از اینجاست که به گفته گافمن بازی نقشها آغاز میشود و بهبودی علیه بهبودی شکل می گیرد!!!
مریم پرمحمدی آذر
مددکار اجتماعی
از سری مقالات سومین کارزار رسانه ای مددکاران اجتماعی ایران